معنی و تفسیر غزل 124 حافظ: آن که از سنبل او غالیه تابی دارد

غزل 124 حافظ با مصرع «آن که از سنبل او غالیه تابی دارد» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که از در دوستی درآمده است و عتاب و ناز یار را در شعر بازگو می‌کند و عنوان می‌دارد با همه بی‌مهری‌ها هنوز هم او را دوست دارد و هدف از اشک‌هایی که از دیده روان می‌سازد آبیاری سرو بلند یار است. این غزل در زمان اوج اختلاف حافظ و شیخ زین الدین کلاه و هنگامی که به دستور شاه شجاع به یزد تبعیده شده بود سروده شده است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 124 را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره 124 حافظ

آن که از سنبل او غالیه تابی دارد

باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد

از سر کشته خود می‌گذری همچون باد

چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد

ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف

آفتابیست که در پیش سحابی دارد

چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک

تا سهی سرو تو را تازه‌تر آبی دارد

غمزه شوخ تو خونم به خطا می‌ریزد

فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد

آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست

روشن است این که خضر بهره سرابی دارد

چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر

ترک مست است مگر میل کبابی دارد

جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال

ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

کی کند سوی دل خسته حافظ نظری

چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد

معنی و تفسیر غزل 124 حافظ

چرا در انجام کارهایت وسواس داری و تردید و دودلی را به دلت راه می‌دهی؟

عمر در حال گذر است و زمان را نمی‌توان متوقف کرد. غر زدن به دیگران گره‌ای از مشکلاتت باز نخواهد کرد. در زندگی همیشه گذشت داشته باش چراکه عفو از طرف بزرگان است. همراه هر خوشی و آسایش، رنج و حسرت نیز هست. اگر عاشقی، صادق باش و دورویی را از خود دور کن. هرچه سریع‌تر کاری را که می‌خواهی آغاز کن.

به تعبیر دیگر:

زمان منتظر کسی نمی ماند و با شتاب در گذر است. اگر می خواهی از قافله عقب نمانی باید عجله کنی. مدتها در حال جستجو و تحقیق در مورد تصمیمی که در سر داری بوده ای و اکنون فکر عملی کردن این نیت را در سر داری. هرچه سریعتر کار خود را آغاز کن که بهترین فکرهاست.

نتیجه تفال شما به غزل 124

  • حضرت حافظ در بیت ششم به شما می فرماید:کرشمه و ناز گستاخانه چشم تو، من بی گناه را می کشد. وقت و فرصت او زیاد باد که ریختن خون عاشق به دست او کار درست و پسندیده ایست.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • چرا در انجام این کار وسواس داری و تردید و دودلی را همگام خود کرده ای؟ باید بدانی، نق زدن و بی تابی کردن، گره ای از کار شما را باز نمی کند، بلکه باید چشم بر روی واقعیت بدوزی زیرا با یک دست نمی توانی چند هندوانه برداری. باید یکی یکی عمل کنی و از دوستان و آشنایان کمک بگیری تا حتماً موفق بشوی.
  • نذر خود را ادا کن و به یکی از مشاهد متبرکه برو و زیارتی و توسلی بجوی. موفقیت همراه شما خواهد شد.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: حساس و رویایی، بانمک، ظریف و دلربا، دهان قرص، با استعداد، مردد، وسواسی و ولخرج.
  • مسافرت را توصیه می کنم. مسافر به سلامت است. مژده ای دریافت می کنی. تغییر شغل عملی است. قرض ادا می شود. او با شما مهربان است. از نگرانی بیرون می آیید.
  • هیچ کس مانند خود انسان نمی تواند چاره ساز و کارگشا باشد. پس با اراده ای قوی اقدام کنید و از هیچ چیز، واهمه نداشته باشید که موقعیت به شما چشمک می زند. به شرط آنکه با کیاست و سیاست اقدام کرده باشید.
  • چرا این اندیشه غلط را می پرورانی که مادر زن یا مادر شوهرها یا دوستان او، دشمن هستند؟! هرچند آنان نیز خود به نوعی دارای این نسبت می باشند، پس در اندیشه خود، خانه تکانی کنید که دردسر ایجاد می شود. بلکه با خرید هدیه و ملاحت در نزدیکی به او تلاش کنید. زیرا دل او نزد شماست.

تعبیر کامل غزل 124 حافظ

آن که از سنبل او غالیه تابی دارد

باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد

آن کسی که غالیه معطر در تب و تاب حسادت از گیسوی خوشبوی اوست، دوباره با عاشقان خود در کرشمه و پرخاشگری است.

از سر کشته خود می‌گذری همچون باد

چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد

ای محبوب، تو از سر عاشقان کشته شده در راه خود، همچون باد، سریع می‌گذری. چکار می‌توانیم بکنیم وقتی که معشوق عمر و زندگی من است که سرعت و شتاب دارد.

ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف

آفتابیست که در پیش سحابی دارد

چهره همانند ماهش که جلوه خورشید را دارد، در پشت پرده گیسوانش، همچون آفتابی است که ابر روی آن را پوشانده است.

چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک

تا سهی سرو تو را تازه‌تر آبی دارد

چشم من از هر گوشه اش، سیل اشک را روانه کرد تا قامت دلجوی تو، تازه‌تر و شاداب‌تر شود. شاعر در این بیت حسن تعلیل بکار برده است؛ اشک چشم حافظ از فرط عشق و اشتیاق جاری است و غرض حافظ از این گریه آبیاری سرو قامت یار است.

غمزه شوخ تو خونم به خطا می‌ریزد

فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد

اگرچه کرشمه گستاخانه چشم تو، مرا به اشتباه و بی‌گناه می‌کُشد، اما امیدوارم که فرصت کافی برای این کار داشته باشد. زیرا فکرش درست و دلپذیر است.

آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست

روشن است این که خضر بهره سرابی دارد

آب زندگانی که عمر جاودان می‌بخشد اگر همین باشد که لب دوست دارد، بنابراین واضح است که خضر، تنها به سرابی دست یافت.

چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر

ترک مست است مگر میل کبابی دارد

چشم مست تو از دل و اندرون من، جگر مرا هدف گرفته است، او ترکی مست است که هوس خوردن کباب دارد و برای این کار جگر مرا انتخاب کرده است.

جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال

ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

جان بیمار و رنجور از عشق من، از روی تو سؤالی نمی‌کند و خواهشی از تو ندارد. خوشا به حال آن عاشق بیماری که از دوست جواب می‌گیرد بدون اینکه سؤال بپرسد.

کی کند سوی دل خسته حافظ نظری

چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد

چشم مست معشوق چه موقع نگاهی به طرف دل عاشق و رنجور حافظ می‌اندازد؟ یعنی هیچ‌وقت به حافظ توجه نشان نمی‌دهد؛ در حالی‌که چشم مست و خمارش، در هر گوشه، از پای درافتاده‌ای دارد.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 124 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 13

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا