معنی و تفسیر غزل 165 حافظ: مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

غزل 165 حافظ با مصرع «مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که شاعر دلدادگی ماهرویان سیاه چشم را بهانه قرار داده است. او می‌گوید قضا و قدر الهی بر این قرار گرفته است که در تمام عمر به سیاه‌چشمان مهر بورزد. در ادامه از جور و آزار رقیبان به خدا پناه برده و آه خود را به سوی آسمان روانه می‌کند. این غزل پس از قتل شیخ ابواسحاق و در اوایل حکومت امیر مبارزالدین سروده شده است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 165 را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره 165 حافظ

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند

هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش

که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی

دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ

که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد

معنی و تفسیر غزل 165 حافظ

انسانی باعاطفه و پر مهر و محبت هستی و در مقابل نامهربانی دیگران سکوت می‌کنی. کمی صبر داشته باش تا همه کار به موقع خودش درست شود. از رقیبان خود دوری کن و کارها را بر اساس عقل و منطق انجام بده. با گریه و زاری هیچ چیزی درست نمی‌شود. بایستی با توکل به خدا تلاشت را دوچندان کنی. هر انسانی باید هوشیار باشد تا وقتی فرصت مناسب دست داد، نهایت استفاده را ببرد.

به تعبیر دیگر:

ذاتا انسانی عاطفی و با مهر و محبت هستی و در مقابل نامهربانی هایی که دیده ای سکوت اختیار کرده ای. گرچه انسانی واقع نگر هستی و بلندپروازی نمی کنی، ولی بدان که فرصتی به تو روی خواهد کرد و همه امکانات مهیا می شود که تو در زندگیت یک تحول مثبت و بزرگ ایجاد نمایی. پس آماده باش که این فرصت را از دست ندهی.

نتیجه تفال شما به غزل 165

  • ویژگی های شما عبارت اند از: معصوم، اصیل، جذاب، اهل دل، ناکام، عصبانی، راستگو، با وجدان، بی تظاهر، منطقی، غمگین، جذاب، با وفا، با انصاف، نجیب، مهربان و بخشنده.
  • حضرت حافظ در بیت های اول، سوم و چهارم می فرماید: محبت سیه چشمان و زیبا رویان از سر من بیرون نخواهد رفت زیرا محبت آنان حکم قضا و قدر آسمانی را دارد و تغییر ناپذیر است. در روز نخست و ابتدا، غیر از رندی و عشقبازی چیز دیگری به من نفرمودند پس هر نصیبی که آن روز مقدر کرده اند، زیاد و کم نمی شود.
  • ای نهی کننده امور شرع، برای خشنودی خدا، ساز دف و نی را به من ارزانی دار و نواختن و شنیدن آنرا بر من عیب مگیر که از قصه عشق ما، که از آواز دف و نی بلند می شود، سامان دین دچار پریشانی و بی نظمی نمی شود. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • چنان در تب و تاب این نیت و عشق او غرق هستید که گاه می خواهید توجه خویش را بردارید ولی باز نمی توانید. زیرا دل در گرو او نهاده اید و تمام توجه و فعالیت شما متوجه آن است. به شما مژده می دهم که بزودی کبوتر اقبال بر بام منزل شما خواهد نشست و کارها بر وفق مراد خواهد شد. نیت شما بدون نگرانی در همین هفته یا ماه حداکثر، عملی می گردد. پس به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید.
  • در انجام این نیت جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد. مسافر شما حال و کارش خوب است. به زودی مسافرتی در پیش خواهید داشت. ازدواج و موفقیت تحصیلی حتمی است. خرید و فروش و تغییر شغل و مکان را توصیه می کنم. عشق، عشق می آفریند. عشق، زندگی می بخشد. زندگی رنج به همراه دارد. رنج دلشوره می آفریند. دلشوره جرات می بخشد. جرات اعتماد به همراه دارد. اعتماد امید می آفریند. امید زندگی می بخشد. زندگی عشق می آفریند. عشق عشق می آفریند.

تعبیر کامل غزل 165 حافظ

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

عشق به زیبارویان سیاه‌چشم از سرم بیرون نخواهد رفت؛ چراکه این سرنوشت ازلی و تقدیر من است و تغییری نخواهد کرد.

رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

دربان خانه یار بر من ستم بسیار کرد و جایی برای صلح و دلجویی باقی نگذاشت، مگر او نمی‌داند که آه عاشقان شب زنده‌دار به آسمان می‌رود؟

مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند

هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

در روز ازل که سرنوشت هرکسی را مقدر می‌کردند، فرمانی بجز رند بودن به من ندادند. رزق و روزی موجودات از آن بهره ازلی که آنجا تعیین شد، بیشتر نخواهد شد.

خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش

که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد

ای محتسب، بخاطر خدا، آواز و غوغای دف و نی مطرب را به ما ارزانی دار و اجازه بده که به ساز و آواز بپردازیم؛ زیرا که سر و سامان دین، از این افسانه عشق، بدون قانون و بی‌نظم نخواهد شد. یعنی طرب ما ضرری به اصل دین نمی‌زند. محتسب در قدیم مأمور قانون برای اجرای قوانین شرع بوده است.

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

تنها اجازه‌ای که من دارم این است که در نهان و خفا به او عشق بورزم، از نزد او نشستن و بوسه و آغوش او چگونه سخن بگویم وقتی که می‌دانم امکان‌پذیر نخواهد شد.

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی

دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

ای دل، اگر هم‌اکنون با وجود شراب سرخ، مکان خطر، ساقی مهربان و رفیق حال و روزت بهتر نشود، پس چه زمانی بهتر خواهد شد؟ یعنی اگر حالا بهتر نشوی، دیگر هرگز حالت بهتر نخواهد شد.

مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ

که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد

ای چشم، با اشک خود از صفحه سینه حافظ تصویر غم را شستشو مده و پاک مکن، زیرا که این نقش غم اثر ضربه شمشیر جفای یار است و رنگ خون، پاک نخواهد شد.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 165 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 12

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا