معنی و تفسیر غزل 171 حافظ: دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

غزل 171 حافظ با مصرع «دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ شادمان است از اینکه مقام واقعی هرکسی در حکومت معلوم خواهد شد. شاعر این اتفاق را به منزله بشارت از جانب آصف وزیر حضرت سلیمان می‌داند. اشک شوق از چشمانش جاری شده و این باعث شده که دل حافظ از نو ساخته شود. در انتها می‌گوید وقت تجارت و جبران زیان است. این غزل نگام انتصاب صاحب عیار به مقام وزارت سروده شده است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 171 را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره 171 حافظ

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

خاک وجود ما را از آب دیده گل کن

ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد

این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند

حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد

عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود

کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد

امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان

کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد

بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است

همت نگر که موری با آن حقارت آمد

از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار

کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد

آلوده‌ای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه

کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد

دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب

هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد

معنی و تفسیر غزل 171 حافظ

خورشید اقبال تو طلوع خواهد کرد و به زودی تمامی رنج و غصه‌هایت پاک خواهند شد. تو استعدادهای زیادی داری پس دست از خودکم‌بینی بردار و ارزش واقعی خود را بدان. ازدواجی موفق خواهی داشت. اطرافیان و دوستان واقعی‌ات را دوست بدار و قدرشان را بدان. عمر کوتاه است از لحظه لحظه آن لذت ببر. پیش از این در فعالیت‌های تجاری زیان دیده‌ای اما اکنون وقت آن است که فرصت را غنیمت بدانی و دوباره مشغول به کار و فعالیت بشوی.

به تعبیر دیگر:

پیش از این در فعالیتهای تجاری خود دچار ضرر و زیان شده اید، اما به زودی خبرهای مسرت بخشی به شما خواهد رسید و موقعیتی در تجارت برای شما فراهم می شود که اگر از این فرصت به خوبی و به موقع استفاده کنید، به موفقیت های بزرگ مالی و کاری خواهید رسید. پس منتظر این فرصت باشید.

نتیجه تفال شما به غزل 171

  • حضرت حافظ در بیت های سوم، ششم، هفتم و هشتم می فرماید: هان ای لباس به باده آغشته، عیب مرا از چشم ها پنهان کن تا بیش از این شرمساری نبرم زیرا آن یار پاکیزه دل، برای دیدار من قدم رنجه کرده است.
  • اراده مورچه ای ضعیف و خرد پیکر را بنگر که خود را به پای تخت سلیمان که تاج آن به لندی اوج آسمان است، رسانید و با او به گفتگو پرداخت. ای دل، از چشم بی حیای جانان ایمان خود را حفظ کن زیرا آن افسونگر برای تاراج آمده است. ای حافظ تو آلوده نیاز و گناهی از پادشاه هدیه ای بطلب زیرا آن وجود عزیز که اساس و مایه جوانمردی است، برای پاک داشتن تو از آلایش، قدم رنجه کرده است. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: با سلیقه، شیک پوش، متین و مودب، شوخ طبع، افسونگر، عاقل، لایق، معتدل، موقر، مسلط به نفس، با ایمان، جذاب و دلربا، منطقی، خوش بین و صلح اندیش.
  • این فال بر شما نیکو و پسندیده باد که عالی است به شرط آنکه اولاً مرا دعا کنی، ثانیاً خواندن سایت تاروت رنگی را به همه توصیه کنی، مژده به شما به زودی به مراد دل می رسی ولی سرعت عمل، دقت و اراده قوی همراه با تلاش و راهنمایی از استاد را از یاد مبر و مغرور مشو.
  • مسافرت عالی است. خرید و فروش به موقع می باشد. تغییر شغل و مسکن امکان پذیر خواهد شد. ازدواج عملی می گردد. حتماً او به سوی شما با شرمندگی بر می گردد. مسافر حالش خوبست. ۴ فرزند درطالع داری. نذر خود را ادا کنید. به پدر و مادر احترام کنید. ملاقات مفیدی در پیش می باشد. سفری زیارتی سیاحتی خواهید داشت. آنچه از دست داده اید، به زودی خود یا همسرتان به دست خواهید آورد. جای نگرانی نیست. به بیمارتان بگویید که تا ۱۰ روز دیگر بهبود می یابد.

تعبیر کامل غزل 171 حافظ

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

دیشب قاصدی از طرف وزیر پادشاه مژده آورد که از پیشگاه سلیمان زمان، دستور خوشدلی و کامرانی صادر شده است. شاه شجاع را به حضرت سلیمان و صاحب عیار را به آصف وزیرش تشبیه کرده است.

خاک وجود ما را از آب دیده گل کن

ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد

خاک هستی ما را با اشک چشمانمان مخلوط کرده و گِل بساز، زیرا اکنون وقت آن رسیده که خانه ویرانه دلمان آباد شود.

این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند

حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد

این توصیف بی‌اندازه که از گیسوی بلند یار گفتند، تنها یک حرف از هزاران حرف است که قابلیت آن را داشته که در قالب عبارت و کلمات بگنجد.

عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود

کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد

ای خرقه شراب‌آلوده، عجله کن و عیب مرا بپوشان که آن پاک پاکدامن به دیدن ِ. من آمده است و مبادا عیب‌هایم را ببیند. این بیت به طنز می‌گوید من می‌خواهم عیب‌هایم را در مقابل آن ممدوح پارسا بپوشانم اما وسیله‌ای برای پوشاندن آنها ندارم. تنها لباسم خرقه است که آن هم به شراب آلوده شده است و خودش معیوب است.

امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان

کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد

امروز وقت آن رسیده است که انسان‌های لایق جایگاه واقعی و شایسته خود را بیابند، زیرا آن ماه روشن کننده مجلس برای مقام بالانشینی و وزیر بودن آمده است. ماه، مجلس را روشنی خواهد بخشید و جایگاه خوبان را روشن و آشکار خواهد کرد.

بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است

همت نگر که موری با آن حقارت آمد

همت و اراده مورچه را ببین که با آن کوچکی، خود را به تخت سلیمان که تاجش به بلندای آسمان است، رسانید.

از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار

کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد

ای دل در برابر چشمان گستاخ او، ایمان خود را حفظ کن، یعنی مبادا در برابر چشم او دین و دین بر باد دهی. زیرا که آن چشمان افسونگر و تیرانداز یار به قصد غارت دل آمده است. منظور از کمان چشم، همان ابروی زیباست.

آلوده‌ای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه

کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد

ای حافظ، تو آلوده و ناپاک هستی پس از شاه طلب بخشش کن، چراکه آن مایه جوانمردی برای پاک گردانیدن تو آمده است.

دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب

هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد

مجلس او همانند دریایی وسیع است، پس از فرصت استفاده کن و مروارید دلخواهت را از این دریا پیدا کن. تو که در دوره قبل از این ورشکسته بودی، الان وقت تجارت است تا زیان‌هایت را جبران کنی.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 171 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 12

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا