معنی و تفسیر غزل 25 حافظ: شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

غزل بیست و پنجم حافظ با مصرع «شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ از آغاز بهار و سرخوش بودن می‌گوید و در ادامه می‌افزاید خوشی این دنیا با سختی آمیخته شده است و اگر به تو بال و پر داده شد، بیش از حد اعتدال بلند پروازی مکن وگرنه مانند تیری که از کمان رها شده در آخر فرود می‌آیی. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 25 حافظ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره بیست و پنجم حافظ

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

بیار باده که در بارگاه استغنا

چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست

از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل

رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست

مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج

بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش

که نیستیست سرانجام هر کمال که هست

شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر

به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی

هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید

که گفته سخنت می‌برند دست به دست

معنی و تفسیر غزل 25 حافظ

بلندپروازی نکن اما در عین حال از هیچ تلاشی برای وصال یار دست بر ندار. تقدیر تو این‌گونه است که همه چیز را بایستی با تلاش و انرژی مضاعف بدست بیاوری. خود را برای رسیدن به هدفت به حد کمال برسان ولی مبادا از یاد خدا غافل شده و سر تعظیم در برابر او فرو نیاوری وگرنه همه چیز را از دست خواهی داد. هیچ راحتی بدون تحمل سختی و تلاش بدست نمی‌آید، بنابراین بدان و آگاه باش که زندگی بهتر در سایه تلاش و کوشش است.

به تعبیر دیگر:

برای تو زمان عیش و کامیابی فرا رسیده است، اما بدان که در پیشگاه الهی همه انسانها یکسان هستند و دنیا رهگذری است که باید از آن گذشت. پس غصه کم و زیاد دنیا را مخور که فانی است و برای آنکه گنج بیابی باید رنج تحمل کنی ولی اکنون که دور به دست توست هرگز زیادی روی مکن که هر اوج، افولی به دنبال خواهد داشت.

نتیجه تفال شما به غزل 25 حافظ

  • حضرت حافظ در بیت های اول و سوم می فرماید: گل سرخ باز شد و بلبل فریاد و فغان را از سر گرفت. حالا دیگر وقت باده نوشی است پس صوفیان باده نوش هنگام عیش و عشرت است. می بده که در پیشگاه نبی نیازی همه بندگان به چشم عنایت حق نگریسته می شوند، زیرا همه طالب او هستند. همه عشاق در نزد او یکسان هستند. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • این نیت بسیار بسیار خوب ولی اگر بیش اندازه فکر، اندیشه و فعالیت شما را به خود مشغول کند، زیان آور است. زیرا باید بدانی که اساس هر چیز خواستن است. یعنی خواستن توانستن است بخواه تا بیابی.
  • دنیا میگذرد. چه کم و چه زیاد. چه خوب و چه بد. چه زیبا چه زشت. و همه از آن یکسان بهره مند می شوند. اما کسی که ارزش زمان و موقعیت خود را بداند، موفق است. پس پرنده زیبای کامیابی در چند قدمی شماست. مواظب و مراقب باشید. اولاً از هول حلیم توی دیگ نیفتی ثانیاً عقل و منطق را بر احساس ترجیح دهید و دیگر اینکه تلاش کنید.
  • هرکس از این دنیا سهمی دارد و شما نیز از این قاعده خارج نمی باشید. پس حرص و طمع بی فایده می باشد. آرام باشید.
  • آدمی هستید که دیرآمده اید ولی زود می خواهید بروید. به دنیا زیاد توجه دارید. متوجه ریا و تزویر اطرافیان نیستید. به هر سختی گوش می دهید. زود باور و زود رنج هستید. به مقام و ثروت بی اندازه توجه داری. از زیبایی ظاهری و باطنی خوبی برخوردارید مانند ماهی نرم و گاهی چون شیر درنده می شوید.
  • اگر کسی به شما نارو بزند، تا پدرش را درنیاورید، دست بردار نیستید. لجوج و یدنده می باشید. مسافر می آید و مسافرت را توصیه میکنم. خرید و فروش هر دو سود آور است. بیمار شفا می یابد. از خبری که به زودی به شما می دهند، خوشحال می شوید. نذر خود را ادا کنید.

تفسیر کامل غزل 25 حافظ

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

گل سرخ شکفت و باز شد و بلبل (هَزار آوا) مست شد. ای صوفیان میگسار، شما را به باده‌نوشی و مستی می‌خوانم.

در مصراع دوم فراخواندن صوفیان به باده‌نوشی اشاره دارد به ریاکاری ایشان و از سر استهزای آنهاست.

  • گل حمرا: گل سرخ. حمرا مؤنث از احمر است. دکتر پرویز ناتل خانلری می‌نویسد در چند نسخه کهن گل حمری آمده است و آوردن صفت مؤنث برای گل وجهی ندارد اما بهاء‌الدین خرمشاهی گل حمرا را درست می‌داند.
  • بلبل: نام مرغی از تیره‌ی گنجشک‌ها که آواز بسیار زیبایی دارد و به سبب چهچهه دل‌انگیزش در شعر عاشقانه مقامی بالا دارد. بلبل به سه صفت عاشقی و شیدایی، فصاحت و سخنوری،معروف است. حافظ در غزلیاتش از بلبل شیدا بسیار یاد می‌کند، ازجمله در غزل شماره ۴۶۵ حافظ که بلبل در پنج بیت از کل هفت بیت آن حضور دارد. برای مطالعه بیشتر درباره بلبل به معنی بیت اول غزل شماره ۹ حافظ مراجعه کنید.
  • صَلا: فریادی که برای دعوت کسی به ضیافت یا کاری دیگر برآورند.
  • صوفی: به رهروان طریقت تصوف صوفی می‌گویند و در شعر حافظ نماد پشمینه‌پوشان بی‌خبر از عشق هستند. برای مطالعه‌ی بیشتر درباره جایگاه صوفی در شعر حافظ به معنی بیت اول از غزل شماره ۷ حافظ مراجعه کنید.

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

بنیاد توبه‌ی زاهدانه که از لحاظ استوار بودن همانند سنگ خارا به نظر می‌رسید، بنگر که جام شیشه‌ای شراب چه شگفت و نیکو آن را شکست و ویران کرد.

در برخورد سنگ و شیشه آنچه می‌شکند، شیشه است و در این بیت برعکس می‌نماید و شیشه سنگ را می‌شکند.

  • زُجاجی: منسوب به زجاج؛ شیشه‌ای، آبگینه‌ای
  • توبه: به معنی پشیمانی و بازگشت از نافرمانی و بازآمدن به راه راست است. در اخلاق و عرف ممدوح و از واجبات دینی است اما حافظ از توبه به طنز و بی‌خیالی یاد می‌کند؛ همچون بیت «صلاح و توبه و تقوا ز ما مجو حافظ / ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح» در غزل ۱۹۸ «اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح»؛ بیت «من که عیب توبه‌کاران کرده باشم بارها / توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم» در غزل ۳۴۶ «من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم» و موارد بسیار دیگر توبه را با طعن یاد می‌کند. شارحان می‌گویند دلیل اینکه حافظ در باب توبه کردن دارای آرای منفی است، ریاکاری توبه‌کنندگان می‌باشد. چنانکه در غزل شماره ۱۹۹ حافظ که با بیت اول و دوم غزل حاضر نیز همخوانی دارد، می‌گوید:

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس

توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند


بیار باده که در بارگاه استغنا

چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست

شراب بده که در پیشگاه بی‌نیازی خداوند، همه بندگان به چشم عنایت پروردگار نگریسته می‌شوند؛ گدا و شاه، هوشیار و مست با یکدیگر در نظر حق تعالی فرقی ندارند.

از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل

رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست

وقتی که در مهمانسرای جهان که دو در دارد از کوچ کردن گریزی نیست؛ پس چه فرقی می‌کند که پیشخان و سقف خانه برافراشته یا کوتاه باشد و این هر دو وضعیت یکسان هستند. مذموم دانستن توجه به ظواهر زندگی دنیا را گوشزد می‌کند.

  • رِباط: مهمانسرا، کاروانسرا، جای غریبان و فقیران.
  • رباط دو در: کنایه از دنیا که یک در آن «زادن» و در دیگرش «مردن» است.

مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج

بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

خوشی بدون رنج امکان ندارد و تا رنج نکشی به منزلگه آرامش و آسایش نمی‌رسی یعنی خوشی این دنیا همواره با رنج همراه است؛ زیرا خداوند در روز نخست «بلی» را از بندگان با بلا و محنت پیمان گرفت و در همان عهد الست وقتی که به صلای «الست بربکم» پاسخ مثبت دادیم و گفتیم «بلی» همان‌وقت رنج و محنت‌های این عشق و ایمان را به جان خریدیم.

  • عهد الست: روز الست، «بلی» در ابتدای مصراع دوم اشاره دارد به اینکه خداوند از بندگان پیمان بندگی گرفت و آنها تأیید کردند. برای مطالعه بیشتر درباره روز الست به معنی بیت اول از غزل شماره ۲۴ حافظ مراجعه کنید.
  • عیش: خوشی دنیا، برای مطالعه بیشتر به معنی بیت سوم از غزل اول حافظ مراجعه کنید.

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش

که نیستیست سرانجام هر کمال که هست

برای اموال دنیا خاطر خود را آزرده نساز و تا می‌توانی زندگی را به خوشی بگذران؛ چراکه عاقبت هرچیزی که آن را کامل می‌شماری، نابودی است. «هست و نیست» کنایه از مال و منال، خواسته و دارایی است.

شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر

به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

شأن و شکوه آصف بن برخیا، بر باد سوار شدن سلیمان و دانستن زبان پرندگان همه نابود شدند و خواجه (وزیر سلیمان، خواجه صفتی برای وزرا بوده) از این همه استفاده‌ای نبرد. آن همه بزرگی را گذاشتند و گذشتند.

  • آصَف: آصف بن برخیا، وزیر حضرت سلیمان که با دانستن اسم اعظم قادر به انجام کارهای شگفت بود.
  • اسب باد: اضافه تشبیهی. باد را به اسب تشبیه کرده، چرا که سلیمان توسط باد جابجا می‌شد.
  • منطق طیر: منطق سخن گفتن است و طیر پرندگان و منطق طیر یعنی زبان پرندگان که سلیمان به آن آگاه بود.
  • طَرف بستن: به سکون ر؛ تمتع بردن، بهره برگرفتن و نصیب یافتن. در غزل‌های دیگر می‌گوید: «کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت» در غزل ۱۲، «طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من» در غزل ۲۹۶ و «طرف هنری بربند از شمع نکورویی» غزل ۴۹۵.

مصراع اول سه نمونه از دارایی‌های سلیمان پسر داوود پیامبر الهی است. حافظ بارها سلیمان را به عنوان شخصی دارای مال و مکنت نام برده است. در غزل ۵۷ «آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست» می‌گوید: «گرچه شیرین‌دهنان پادشهانند ولی / او سلیمان زمانست که خاتم با اوست».

به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی

هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

به نیرو و توان خود مغرور و فریفته نشو و گردن‌کشی نکن؛ چراکه تیر پرتاب هم با همه دورپروازی‌اش و اینکه مدتی بالا رفت و در آسمان حرکت کرد ولی عاقبت وقتی رسید که به زمین افتاد و سرانجام نگونسار به خاک افتاد. یعنی تو نیز با همه قدرتت مانند آن تیر روزی به خاک خواهی افتاد و تنزل می‌کنی.

  • بال و پر: ایهام دارد. یکی «بال و پر داشتن» که اصطلاحی است به معنای حمایت دیدن و دستگاه یافتن و دوم اشاره به «پر» که به انتهای تیر می‌بستند.
  • پرتاب: نوعی تیر که بسیار دوررس است و تا مصافت زیادی می‌رود.

زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید

که گفته سخنت می‌برند دست به دست

ای حافظ، زبان قلم تو چگونه می‌تواند خدا را به خاطر این نعمت سپاس گوید که نقل قول‌های تو را مردم و سخن‌شناسان دست به دست می‌گردانند و به همه‌جای دنیا می‌رسانند؟

این بیت استفهام انکاری است و حافظ خود جواب را می‌داند: نمی‌تواند شکر کند.

  • گفته‌ی سخن‌ات: گفتاری که عبارت از سخن توست. ترکیب اضافی و اضافه مفید عطف بیان است.
  • کِلک: نی قلم و هر نی میان خالی. در شعر حافظ بارها کلمه کلک تکرار می‌شود، به عنوان نمونه می‌توان مصراع‌های «کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند» در غزل شماره ۱۹۰ حافظ، «خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم» در غزل شماره ۷۷ حافظ و «حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو» در غزل شماره ۳۹ حافظ را مثال زد.
  • دست به دست بردن چیزی یک اصطلاح است معادل سر دست بردن، کنایه از اینکه متاعی در کمال ارزش و رواج و رونق است.

امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل بیست و پنج حافظ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 12

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا