معنی و تفسیر غزل 277 حافظ: فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

غزل 277 حافظ با مصرع «فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که بیت اول غزل درباره تفاوت عاشق و معشوق است. بلبل عاشق در اندیشه یار شدن با گل است و گل که معشوق بوده، در این فکر است که چگونه ناز و عشوه خود را بیشتر کند اما دلربایی عاشق‌کشی نیست. این غزل از غزل‌های مشهور حافظ است که پنج بیت آن تکیه کلام مردم و از جمله چهار بیت آن به صورت ضرب المثل بر زبان‌ها جاری است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 277 را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره 277 حافظ

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است مجو آزارش

معنی و تفسیر غزل 277 حافظ

این خاصیت زندگیست که هرکسی در هر جایگاه و موقعیتی که باشد، به وقایع اطرافش نگاهی خاص خود دارد، همان‌گونه که تمام فکر و ذکر تو مشغول یار و او در فکر عشوه‌گری است، چرخ گردون همیشه در حال چرخش است و قطعاً دنیا این‌طور نخواهد ماند.

بنابراین آینده‌نگر باش و در کارها شتاب و عجله نکن. هرچند از دست انسان‌های ریاکار به تنگ آمده‌ای، با خوش‌بینی به آینده بنگر. با دشواری‌های زندگی شجاعانه مقابله کن و ناامید نباش؛ تو به واسطه دل پاکی که داری، موفق خواهی شد. موهبت عشق را قدر بدان. به زیردستان و نیازمندان التفات و توجه داشته باش تا خداوند به تو کمک کند. مسافر تو به سلامت بازخواهد گشت.

به تعبیر دیگر:

تمام فکر تو به اوست و او در این اندیشه که عشوه ها در کار تو کند. تو دلگیری از دنیایی که در دست انسانهای بی وجود است، اما نگران نباش زیرا که مقام و منصب دنیوی پایدار نیست و بالاخره حق به حق دار خواهد رسید. نگران سفر کرده ی خود نباش که دست خدا با او یار است. عشق موهبتی است الهی، این نعمت را آسان از دست نده.

نتیجه تفال شما به غزل 277

  • حضرت حافظ در بیت های پنجم، ششم و هشتم می فرماید: ای کسی که از کوی معشوقه ما عبور می کنی، با اینکه تو رقیب ما هستی اما مواظب باش که دیوار این کوی سر شکن می باشد و این لقمه بیش از دهان توست. خدایا آن جانان سفر کرده را که صد قافله و کاروان دل همراهش است، هر جا می باشد، سلامتش بدار. صوفی سر مست که اینگونه کلاهش از میگساری کج شده است، اگر دو ساغر دیگر بنوشد، سربند و عمامه او نیز پریشان می شود.
  • در بیت آخر می فرماید: دل حافظ را که به ملاقات تو الفت گرفته، آزار نده زیرا وصل تو او را به لطف و مهربانی پرورده است. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • به گرفتاری خاصی دچار شده اید که قدرت بیان آن را نیز ندارید. پس سعی کنید به یکی از مشاهد متبرک بروید و دعا کنید. آنگاه این راز را با یکی از آشنایان مهربان در میان بگذارید که گشایش بسیار است.
  • سعی کنید در خود، خانه تکانی کنید و افکار بد و پریشان را از خود دور سازید. دوستان ناباب و سیگاری را کنار بگذارید و راستی و درستی را بر هر چیز مقدم بدارید. با تلاش، سرعت عمل و دقت گام بردارید که رقبای زیادی دارید. پس با تدبیر عمل کنید و او نیز چنین کند.
  • اگر میخواهید زیارت خانه خدا یا عتبات عالیات یا سفری مهم نصیبتان گردد، در ۱۰ شب متوالی سوره مبارکه انفال آیه ۶۳ تا ۷۳ را با معنی و حضور قلب بخوانید. این نیت هنوز ثمره نمی دهد بلکه نیاز به زمان دارد ولی بالاخره عملی می شود. با پدر و مادر مهربان باشید و دست از لجبازی و بگو مگو بردارید که در دراز مدت، ملال آور می شود.

تعبیر کامل غزل 277 حافظ

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

همه دل مشغولی بلبل آن است که گل معشوق او شده است، درحالی‌که گل در این اندیشه به سر می‌برد که چگونه در کار مهرورزی او ناز و عشوه کند.

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

دلبری تنها در این نیست که عاشق را زجرکش کنند بلکه بزرگوار کسی است که غمخوار زیردست خود باشد.

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

جا دارد که خون در دل لعل یعنی سنگ قیمتی قرمز رنگ موج بزند از این همه زیانمندی که ظرف سفالین شراب، بازارش را می‌کاهد.

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

بلبل از برکت عشق گل، سخن‌سرایی شیوا را فراگرفت و گرنه از اول، این همه سخن شیوا و شعر زیبا در منقار او پرداخته نشده بود.

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

ای کسی که در کوچه معشوقه ما رفت و آمد می‌کنی، مراقب باش که دیوار آن سر را می‌شکند.

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

آن یار سفر کرده که به اندازه صد کاروان دل دوستان او را همراهی می‌کند، هر کجاست‌، ای خدا، از او محافظت کن.

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرومگذارش

ای دل، هرچند با آرامش خاطر و دور از دغدغه حال خوشی داری، از این نکته غافل مباش که دل‌مشغولی با عشق هم عوالمی شیرین دارد.

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

این‌طور که صوفی شنگول و شاداب کلاهش را کج نهاده اگر دو جام دیگر بنوشد به یک مرتبه دستارش آشفته و در هم ریخته خواهد شد.

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است مجو آزارش

در پی آزار دل حافظ که به دیدار تو عادت کرده و دست پرورده وصال توست مباش.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 277 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 12

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. حافظ شیرازی واقعا لسان الغیب می باشد به فال حافظ اعتقاد زیادی دارم دیوان حافظ همیشه درکنار دستم هست تفسیر زیبایی بیان نمودین ممنون واین غزل حافظ از بهترین غزل های حافظه متشکرم از سایت تون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا