معنی و تفسیر غزل 344 حافظ: عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم

غزل 344 حافظ با مصرع «عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در بیت نخست می‌گوید تمام طول عمرم را در راه سیر و سلوک عرفانی قدم برداشته‌ام و در هر موقعیتی که پیش آمده از مرشدی خوشنام درخواست یاری می‌کنم. در ابیات بعدی حالات خود را در سلوک توصیف می‌کند. این غزل دارای ابیات با معانی مستقل است در حالی که شاعر به بهترین وجهی ابیات این غزل را به هم تلفیق نموده است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 344 را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره 344 حافظ

عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم

دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم

بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود

دامی به راهی می‌نهم مرغی به دامی می‌زنم

اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کو

حالی من اندر عاشقی داو تمامی می‌زنم

تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی

گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می‌زنم

هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل

نقش خیالی می‌کشم فال دوامی می‌زنم

دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را

این آه خون افشان که من هر صبح و شامی می‌زنم

با آن که از وی غایبم و از می چو حافظ تایبم

در مجلس روحانیان گه گاه جامی می‌زنم

معنی و تفسیر غزل 344 حافظ

مدت‌هاست که درصدد انجام کاری مهم هستی، برای دست‌یابی به هدفت تلاش کرده‌ای، به هر دستاویزی چنگ زده‌ای و از انسان‌های باتجربه نیز کمک خواسته‌ای. اگر می‌خواهی به آرزویت برسی، بر اثر ناملایمات ناامید مشو و از هیچ تلاشی دریغ مکن.

همه راه‌ها را امتحان کن تا به نتیجه دلخواه برسی. هرچند که راه مقصود دور و دراز است اما عاقبت به آرزوی خود خواهی رسید و در نهایت نتیجه این کار برای تو شیرین و دلپذیر خواهد بود. دیدار و مجالست با افراد روشن‌ضمیر را فراموش مکن.

به تعبیر دیگر:

مدتهاست با فکر انجام این نیت روزگار می گذرانی و برای رسیدن به هدف خود به هر دست آویزی چنگ می زنی، اما گاهی نیز دچار ناامیدی می شوی. بدان که عاقبت این قصه فرجامی بسیار خوش و دل انگیز برای تو خواهد بود، پس به تلاش خود ادامه بده.

نتیجه تفال شما به غزل 344

  • مدت زیادی است که در طلب علم، دانش، کسب فضایل و مکارم اخلاق تلاش کرده و نزد خاص و عام مقبولیت دارید. حیف است که با مسائل پیش پا افتاده که دور از شان و مقام خانوادگی شماست، خود را از مسیر حقیقی و عالی خود دور سازید.
  • هر چه فوری اندیشه جدیدی را رقم بزنید و به اسب سرکش هوا و هوس نهیب بزنید. خود را آگاه سازید که اسب سرکش وجود شما راه درست را انتخاب کند و از بی راهه نرود که زندگی سعادتمندی در انتظار شماست.
  • از زبان حسودان و بداندیشان کوچکترین ناراحتی نداشته باشید بلکه بر خدای یگانه توکل کنید و بدانید که کبوتر موفقیت و کامیابی بر بام خانه شما در حال آشیانه ساختن است. پس لازم است خوددار، با کیاست، شکیبا و مهربان باشید.
  • حضرت حافظ در بیت اول و دوم می فرماید: خیلی وقت است که من در طلب وصال جانان هر روز گام بر می دارم و در جستجوی وصال محبوب در تلاش هستم. پیوسته دست شفاعت به سوی نیک نامی دراز می کنم. برای اینکه روز خود را بدون ماه مهرافروز خود نگذرانم، دامی میگذارم تا پرنده عشق را شکار کنم.
  • حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • بزرگترین حقی که دیگران بر گردن تو دارند، از کوچکترین حقی که خود بر گردن خویش داری، کوچکتر است. پس فوراً دل پدر و مادر را بدست بیاور. یکی از عزیزان شما دچار ناراحتی است و سخت به شما نیازمند است. به او کمک کنید که خداوند به شما کمک می کند.
  • این نیت انجام می گیرد. بیمار شفا می یابد. فرزند به دنیا می آید. خانه خریده می شود. ازدواج و طلاق مقدمات آن فراهم نیست. در امور علمی و تجارت موفقیت همگام است.

تعبیر کامل غزل 344 حافظ

عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم

دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم

در تمام مدت عمری که گذشت، من هر روز در جستجوی حقیقت گامی برمی‌دارم. هر لحظه به منظور حسن طلب به آدم نیکنامی متوسل می‌شوم.

بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود

دامی به راهی می‌نهم مرغی به دامی می‌زنم

در غیاب محبوب زیباروی محبت‌انگیز خود، برای این که روز را به شب برسانم تله و دام در راه نهاده و مرغی را به دام می‌افکنم.

اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کو

حالی من اندر عاشقی داو تمامی می‌زنم

اورنگ و گلچهر (این دو عاشق و معشوق) کجا رفتند و از مهر و وفا کجا نشانی باقی مانده است؟ در حال حاضر این منم که در کار عاشقی داعیه سرآمد همه عاشقان را دارم.

تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی

گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می‌زنم

به امید این که به سایه آن سرو خوش اندام دست یافته و در پناهش بیارامم با صدای بلند برای هر زیباروی خوشخرامی آواز عشق سر می‌دهم.

هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل

نقش خیالی می‌کشم فال دوامی می‌زنم

گرچه می‌دانم که آن آرام‌بخش دل، مرا به کام دلم نمی‌رساند، آرزویی را در دل می‌پرورانم و برای دوام آن تفأل نیک می‌زنم.

دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را

این آه خون افشان که من هر صبح و شامی می‌زنم

می‌دانم که این آه خونبار که صبح و شام از سینه برمی‌آورم، غصه مرا به پایان و قصه زندگی مرا جالب و دلپذیر می‌سازد.

با آن که از وی غایبم و از می چو حافظ تایبم

در مجلس روحانیان گه گاه جامی می‌زنم

با آن که ترک خودی و هستی گفته از وجود خود بی‌خبرم و مانند حافظ از خوردن شراب توبه نموده‌ام، گاهگاهی در مجلس بزم اهل دل و عشق و صفا جامی از باده معرفت می‌نوشم.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 344 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 12

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا