معنی و تفسیر غزل 368 حافظ: خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

غزل 368 حافظ با مصرع «خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ خودش را مخاطب قرار داده و می‌گوید برخیز تا به میخانه رفته و گشایش کارمان را به دست بیاوریم، بر سر راه دوست بنشینیم و از او کام و وصال بخواهیم. توشه سفر به کوی یار نداریم، آن را از میکده گدایی کنیم. این غزل بازگوکننده پاره‌ای از نکات عرفانی بوده و ماحصل تجربه‌هایی‌ست که از سیر و سلوک عاید شاعر گشته است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 368 را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره 368 حافظ

خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم

زاد راه حرم وصل نداریم مگر

به گدایی ز در میکده زادی طلبیم

اشک آلوده ما گر چه روان است ولی

به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد

مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم

عشوه‌ای از لب شیرین تو دل خواست به جان

به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم

تا بود نسخه عطری دل سودازده را

از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد

ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم

بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ

خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

معنی و تفسیر غزل 368 حافظ

مدتی در رکود و سکون به سر می‌بردی؛ اکنون فرصت‌های خوبی پیش آمده است پس از جای خود برخیز و در راستای هدفت حرکت کن. مشکلات و سختی‌‌ها گذرا و رفتنی هستند به شرط آنکه به تلاش خود ادامه بدهی. در زندگی تو گشادگی و سعادت پدید می‌آید و گرفتاری‌ها از بین خواهند رفت.

اگر از دوستانت رنجش دیدی و آزرده‌خاطر شدی، به احترام لطف‌ و محبت‌های سابق ایشان در حق تو، از خطایشان چشم‌پوشی نما. غم و غصه فایده‌ای ندارد، سعی کن روحیه خودت را حفظ کنی و شاد باشی.

به تعبیر دیگر:

بهترین فرصت در اختیارت قرار گرفته. هرچه زودتر برخیز و تحولی در زندگی خود ایجاد کن زیرا آنچه تو طالب آن هستی در زندگی فعلی ات نخواهی یافت. رکود و سکون دیگر کافی است. زمان حرکت و همت رسیده است. از خدا یاری بخواه و وارد عمل شو که موفق خواهی شد.

نتیجه تفال شما به غزل 368

  • دست به فعالیت خوبی زده اید به شرط آنکه ادامه دهید و بین راه خسته نشوید. این استمرار موجب می شود که گرفتاری های شما و خانواده از بین برود.
  • زیاد به فکر همراه و شریک نباشید و از سرزنش دیگران هم هراس به دل راه ندهید. زیرا با دقت، اندیشه، سرعت عمل و توکل بر خدا کار شما انجام خواهد گرفت و خداوند شما را یاری می کند.
  • حضرت حافظ در بیت های ششم تا هشتم می فرماید: دل به بهای جان از لب شیرین تو اشاره ای خواست. لبت با تبسم شیرین جواب داد که باید قدری بر قیمت آن اضافه کنی زیرا جان به تنهایی کافی نیست. همان گونه که برای درمان جنون و سودا زدگی، عطر تجویز می شود، ما نیز از سبزه چهره تو که مشک فشان می باشد، نسخه و رونوشتی می جوییم. چون عشق تو درد دلی که فارغ از اندیشه دنیا باشد، می خواهد، ما نیز در آرزوی یافتن این گنج غم، دلی شاد و وارسته از قید تعلقات می جوییم.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • از مسافر اطلاعات خوبی دریافت می کنید. به دوستان بیشتر توجه کنید و به پدر و مادر هم لطف داشته باشید.
  • به زودی خوابی خواهید دید که پدرتان با شما سخن می گوید و درد دل می کند. نشانه آنست که قدرت شما در اداره زندگی بیشتر می شود و راهنمای دیگران می شوید و مورد احترام همگان قرار خواهید گرفت.
  • موبایل در رسیدن به خواسته هایتان کمک می کند و از طریق اینترنت خبرهای خوبی دریافت می کنید اما باید بسیار هوشیار و زیرک باشید تا فریب نخورید.

تعبیر کامل غزل 368 حافظ

خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم

برخیز تا از درگاه میکده برای کار خود گشایشی تقاضا کنیم، سر راه دوست بنشینیم و از او حاجتی بخواهیم.

زاد راه حرم وصل نداریم مگر

به گدایی ز در میکده زادی طلبیم

توشه راه دراز رسیدن به کوی معشوق را نداریم، بنابراین چاره‌ای جز این نداریم که از در میخانه و از راه گدایی توشه راهی به‌دست آوریم.

اشک آلوده ما گر چه روان است ولی

به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم

هرچند اشک خون‌آلود ما جاری و رونده است، اما بهتر آن است که برای پیغام فرستادن به سوی محبوب، پاک‌سرشتی را برگزینیم.

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

اگر از ستم غم عشق تو دادخواهی کنیم لذت سوز غم عشق تو بر دل ما حرام باشد.

نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد

مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم

خال سیاه نقطه مانند تو را نمی‌توان بر صفحه دیده نقش کرد و نشانید، مگر اینکه به کمک مردمک دیده و از سیاهی آن استمداد کنیم.

عشوه‌ای از لب شیرین تو دل خواست به جان

به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم

دل از لب شیرین تو اشاره موافقی به قیمت جان خود طلب کرد. لبت با خنده پاسخ داد که بهای بالاتری را طلب می‌کنیم.

تا بود نسخه عطری دل سودازده را

از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم

تا برای درمان بیماری دل شیدا نسخه‌ای از دارو‌های معطره به‌دست آید، رونوشتی از خط سبزه خوشبوی چهره تو به‌دست می‌آوریم.

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد

ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم

از آنجایی که عشق تو جز در دل‌های بانشاط و فارغ‌البال نمی‌گنجد، ما نیز به آرزوی رسیدن به غم عشق تو دلی شاد و بی‌خیال طلب می‌کنیم.

بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ

خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

ای حافظ، تا کی در مدرسه نشسته و وقت به هدر می‌دهی؟ برخیز تا از در میکده برای کار خود گشایشی فراهم کنیم.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 368 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 12

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا