معنی و تفسیر غزل 411 حافظ: تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو

غزل 411 حافظ با مصرع «تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که می‌گوید یار آنقدر زیباست که بنفشه و غنچه به او حسادت می‌ورزند. زلف سیاه خوشبوی معشوق بنفشه را ناراحت کرده و خنده دلپذیر محبوب آبرویی برای غنچه نگذاشته است. این غزل برای خوشامدگویی به شاه زین العابدین جوان ساخته و پرداخته است و معانی زیبا و تصاویر خیال‌انگیز عاشقانه بسیار دارد. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 411 را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره 411 حافظ

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو

پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز

کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو

دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار

گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو

خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند

این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر

کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو

شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن

حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو

معنی و تفسیر غزل 411 حافظ

تو تمام تلاش خودت را برای رسیدن به مقصود کرده‌ای، از این به بعد آسوده و شاد منتظر به ثمر نشستن زحماتت باش. بی‌توجهی و کم‌محلی کردن به دیگران دیگر بس است زیرا باعث ناراحتی خودت هم خواهد شد. هم‌اکنون زمان دعا و طلب موفقیت از خداوند است. هرچه می‌خواهی از خدا بخواه و هرچه انجام می‌دهی برای رضای خدا باشد. وقت آن است که با دیگران هم‌نفس شده و به همدیگر کمک کرده تا زودتر به حاجتت برسی.

به تعبیر دیگر:

تمام تلاشت را کرده ای و با لطف الهی زندگی آرامی برای خود ساخته ای. اکنون شاد و خندان زندگی کن و از آنچه خدا نصیبت کرده لذت ببر. دوستان نزدیک را از خود نران، زیرا هر انسانی هر قدر بزرگ و کامل، به دوستان صادق نیازمند است. از شر و شور دنیا دلگیر مشو که زندگی زیباست.

نتیجه تفال شما به غزل 411

  • حضرت حافظ در بیت آخر می فرماید: چهره تو ای محبوب بوستانی، زیباست مخصوصاً که در این بهارستان جمال حافظ خوش سخن، بلبل نغمه ساز تو می باشد. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • به شما مژده می دهم و تبریک می گویم زیرا آنچه سال ها در انتظار انجامش بودی، به زودی جامه عمل می پوشاند. پس اولاً کوشاتر باشید. ثانیاً راز دل خود را جز به پدر و مادر و همسر با کسی نگویید. ثالثاً با فردی با تجربه و استاد مشورت کنید رابعاً به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید.
  • تفالی از این بهتر نمی شود که انسان موفقیت خود را بداند و آگاه باشد. به زودی شاهین اقبال بر بام خانه شما آشیان می کند و سعادتمند می شوید و درهای خوشبختی به رویتان باز می شود. بر شما مبارک باد.
  • مغرور نباشید و به دیگران کمک کنید تا خداوند به شما مساعدت نماید. از یاد خداوند در هیچ حال غافل نشوید. پدر و مادر را محترم بدارید و به کمک آنها بشتابید.
  • هیچ شرف و فضیلتی مانند علم و دانش نیست و هیچ دانش و دانایی مانند فکر کردن و اندیشه نمی باشد.
  • تلاش را از دست ندهید و مواظب بدخواهان باشید. با افراد معتاد و پست، معاشرت نکنید.
  • اموری که در این هفته اتفاق افتاد، به فال نیک بگیرید. اینها موجب نزدیکی می شود. به قول شاعر من رشته محبت تو پاره می کنم. شاید با گره خوردن به تو نزدیک تر شوم.
  • رنگ صورتی یا لیمویی برازنده اندام شماست زیرا حس اعتماد و ملاحت شما را بیشتر می کند.

تعبیر کامل غزل 411 حافظ

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو

پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

زلف مشک‌بیز تو بنفشه را به عذاب و پیچ و تاب می‌اندازد؛ لبخند شادی‌آفرین تو چنان است که گویی غنچه‌ای از هم می‌شکفد.

ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز

کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

ای گل خوشبوی من، دل بلبل عاشق خود را مسوزان زیرا در سراسر شب به دعاگویی تو مشغول است.

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو

من که در بهشت از صدای نفس فرشتگان آزرده‌خاطر می‌شدم، اکنون قیل و قال و سر و صدای عالمی را به خاطر تو بر خود هموار می‌سازم.

دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار

گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو

سلطنت و شکوه عشق را بنگر که چگونه گدای این آستان در عالم فقر با فخر و مباهات لبه کلاه سلطانی خود را به آیین سروری خم می‌دهد.

خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند

این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو

هرچند دلق زاهدانه و پیاله شراب با هم تناسب و سازگاری ندارند، من برای رضای خاطر تو همه‌گونه صورت‌سازی می‌کنم.

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر

کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو

شور و هیجان باده عشق تو تنها در آن زمان از سر من به‌در خواهد رفت که سر پر آرزوی من به خاک درگاه تو مبدل شود.

شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

چشم من جایگاه نشیمن و تکیه زدن تصویر خیالی همچون تو پادشاهی است، جای آن دارد که دعا کنم این جایگاه تو از تو خالی نباشد.

خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن

حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو

سبزه خط تو مانند بوستانی باصفاست، به‌خصوص که در این نوبهار زیبایی و جوانی، حافظ خوش‌سخن همچون بلبل برایت نغمه‌سرایی می‌کند.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 411 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آرا: 12

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا